من از شیمی آموختم که:
من از چرخش الکترون ها به دور هسته آموختم که کل جهان به دور مرکز هستی می چرخد و از حرکت پیوسته ذرات چه ارتعاشی چه انتقالی یا دورانی که ثبات و سکون در آفرینش راه ندارد و پیوسته در مسیر تغییر وتحول و تکامل هستیم.
از شیمی اموختم که هر چه فاصله ما از مرکز افرینش وخالق هستی بیشتر باشد ما و نیستی ما آسانتر خواهد بود همانطوری که جدا کردن الکترون از دورترینلایه اتم آسانتراست .
از تلاش ذرات بی شعور برای پایدار شدن متعجب شدم ودریافتم که شعوری والا و اندیشه ای برتر در پس پرده هدایت گر نقش ها وطرح هاست .
از پیوند اتم ها برای پایدارشدن دریافتم که اتحاد در مرز پایداری است ...