شعر جدول مندلیف
همه مي پرسند:
چيست در زمزمه ي مبهم آب؟
چيست در همهمه ي دلكش يد؟
توي اين جدول پر از عنصر
كه تو را مي برد اين گونه به ژرفاي خيال
چيست در خلوت خاموش نئون؟
چيست در جدول مندليف؟
كه تو چندين ساعتمات و مبهوت به آن مي نگري
نه به كربن، نه به بور،
نه به اين عنصر ها
من به خوش سوختن منيزيم
من به گوگرد همي مي نگرم
من به آن حالت گشسان و دراز گوگرد
من به اين ساكتي گاز نئون
من به گوگرد همي مي نگرم
من فقط مبهوتم
كه چه طور مندليف
ساخت چنين جدول را!